حقوق و ادبیات (7)

علی صابری

پیشکش به یاد و خاطره زنده یاد ابوالحسن نجفی.

با ایشان هم به دلیل خواندن برگردان های زیبا به پارسی آشنا هستیم و هم آنچه یادمان داد تا کمتر غلط بنویسیم. در دادنامه پیش رو جدا از آنکه میشد با دستور اداری و به دلیل فراغت از رسیدگی، پرونده را به دادگاه صالح برگرداند و افزون بر لزوم رعایت شأن دیوان عالی کشور و نیز چنانکه دادرسان دیوان خود اشاره کرده اند دیوان مرجع ارشاد نیست و بلکه بجز استناء آن هم حکم قانون ارشاد کردن آن هم به شکل درج در دادنامه در دادگاههای دادگستری بی معنیست ، از جهت آنچه منظور این ستون است بخشی است که در پایان این نوشته خواهد آمد که گرچه ظاهراً عیب و ایرادی از جهت واژگان به کار برده شده ندارد اما بدون رعایت شأن دادرسی نگاشته شده، نوشتن از روی هیجان و احساسات به گونه ای که آمدن آن در محیط مجازی یا موجب خنده می شود و یا وقت خوش گذراندن و یا همراه دادرس دیوان عالی ما نیز عصبانی از دادگاه نخستین برازنده دادرس نیست بنابراین از جهت ادبیات حاکم بر دادرسی دادنامه درخور سنجش است. همین است که آرزو میکنیم کاش کتابشناسی چون کامران فانی که زندگی پرخیرش دراز باد به آموزش در حقوق نیز توجهی میکرد و چیزی مینوشت و کاش ابوالحسن نجفی برای دادرسان نیز مینوشت تا آنها بویژه و بقیه حقوقدانان نیز چیزی می آموختند. البته که درمیان ما دکتر محمدحسین ساکت حضور دارد و قدرش کمتر دانسته شد. یادآور شوم که به دلیل عدم اشراف به محتوای پرونده درستی یا نادرستی دادنامه دیوان درخور راستی آزمایی نیست و بر فرض درستی ماهوی ادبیات آن را پیش چشم نهادیم تا داوری کنیم و امیدوار که از این پس شاهد اینگونه نوشتن ها از روی عصبانیت یا هیجان باشیم.

موضوع رسیدگی: حل اختلاف در صلاحیت

مرجع رسیدگی: شعبه چهلم دیوان عالی کشور

هیئت شعبه آقایان علی اکبری (عضو معاون) محمدبارانی (عضو معاون)

رای شعبه

… «در صورتیکه قاضی محترم با نحوه رسیدگی به این پرونده آشنایی ندارد می تواند ار قضات با تجربه استان مشورت بگیرد و یا به کتاب های حقوقی مراجعه نماید.»

یک پاسخ

دیدگاه شما