اعاده دادرسی (2)

بندهای 3 و 4 ماده 426 آیین دادرسی مدنی و بند 4 ماده 371 همان قانون

علی صابری

با سپاس از علی افشار که دادنامه ها را به من داد.

  1. دادنامه ی شعبه ی 50 دادگاه تجدیدنظر را بخوانید به عنوان آخرین دادنامه این پرونده . اگر جای خریدار یا وکیل او بودید چه می کردید؟ دعوی الزام به تنظیم تان رد شده و اعتبار امر قضاوت شده دارد، از طرفی دعوی اعلام انفساخ فروشنده نیز رد شده. معلوم نیست خریداران (چه زوج، چه زوجه) مالک هستند یا نه.  این را رها کنید . فرض کنید وکیل فروشنده هستید، حکم به رد اعلام انفساخ صادر و قطعی شده، دعوی الزام طرفتان رد و قطعی شده و خریدار در ملک است. شما بودید چه می کردید؟ دعوی خلع ید طرح می کردید؟ موضوع پیچیده تر می شد؟ یا ….
  2. آیا می توان بند 3 ماده 426 را جاری دانست؟ رأی شعبه 50 دادگاه استان استناد به اصول متعارض دارد؟ انفساخ را رد کرده و الزام را … . اما آیا اینکه یک بخش حکم است و دیگر بخش قرار، تأثیری در موضوع دارد؟ یا آنکه قرار بر پایه ی حکم پیشین بوده و این حکم با آن حکم باید سنجیده شود. در این صورت بند 3 چه می شود، قابل اجراست؟
  3. بند 4 ماده 426 چطور؟ دو حکم متعارض که دومی باید از بین برود اما دوشعبه هم عرض و مختلفند. هر کدام در یک بخش حکم داده و در بخش دیگری قرار. حکم دوم از بین رود چه می شود؟ حکم شعبه 29 روی کار می آید که باز درباره ی انفساخ قرار صادر کرده ( به درستی از نظر شکلی)، افزون بر آن آیا به واقع شعبه 50 می تواند رأی خود را از بین ببرد در حالیکه رأی اولِ پابرجا، رأی از شعبه ی دیگری است؟
  4. در این باره از نظر شکلی بر این باورم که بند 4 ماده 371 باید اجرا شود. اینکه آیا این نظر پیشینه دارد یا چگونه اجرا شده و باید اجرا شود را نمیدانم. به هرحال بند 4 ماده 371 اگر ناظر به چنین مواردی نیست اعمال آن کجاست؟
  5. برای دیدن نظر مخالف و رویه و رویکرد پیموده شده بنگرید به آرائی که امیرحسام نظری به من داد و در ستون وکالت حرفه ای به بهانه ی نقد عملکرد همکارمان آقای (پ.ک) در این سامانه آورده ام. آن رویکرد را قبول ندارم و بر این باورم که بند 4 ماده 371 اجرای بند 4 ماده 426 است. جایی که دو دادنامه از دو شعبه ی مختلف صادر شده باشند. چه هم عرض، چه بالا و پایین (بدوی و تجدیدنظر).

اینک متن دادنامه ها

دیدگاه شما